66882075658649563323 لـمس کـن ...

 

لـمس کـن کـلمـاتـــی را . . . .

کـه بــرایتــ مـی نویسـم

تـا بخوانـی و بفهمـی چقــدر جـایتــ خـالیستــ

تـا بـدانـی نبـودنتــ آزارمـ می دهــد !

لـمس کـن نـوشتـه هـایــی را

کـه لـمس نـاشدنیـستــ و عـریــان

کـه از قلبــم بـر قـلم و کاغـذ مـی چــکد

لـمس کـن گـونــه هـایــم را

کـه خیــس اشـکـ استــ و پـر شیـــار

لـمس کـن لحــظه هـایــم را

تــویــی کـه مـی دانــی مـن چـگونــه عــاشقتــ هستــم

لـمس کـن ایـن بـا تـــو بــودن هـا را

لـمس کـن. . . !!



تاريخ : 11 / 8 / 1392برچسب:, | 16:6 | نویسنده : مرضیه |

13832989231 پـــایـیـز....

 

 

" تـنـهـــــــــــــــایــــــــے "

نـاґ دیـگـر " پــایــیـــــــــــز " اسـت …

هـرچـهـ عــمـیــق تـــــــــر ،

بـرگــریـزاלּ פֿـــاطـــره هــــــایـت بـیـشـتــــــــــــر. . . !



تاريخ : 11 / 8 / 1392برچسب:, | 15:13 | نویسنده : مرضیه |

01292635135165820218 غمگینــم

 

 

بـه خـودم میـگویـم: قـوی بــاش …

بـه خـودم میـگویـم : مهـم نیستــــ

بـه خـودم شـکـ کـردن را مـی آمـوزمـ …

آیــا واقعـا ارزشـش را داشتــ یــا دارد ؟!

بـه خـودم میـگویـم : همیــشه وقتــ هستــ بـرای فرامـوش کـردن …

حداقـل بـه انـدازه بــاقـی مـانـده ی عــمرم …

ولـی تــه همـه ی ایــن هـا ایـن استـــ …

مـن غمگیـــنم

و دلـــتـــنــگ تـویــی کـه نیستـــی



تاريخ : 10 / 8 / 1392برچسب:, | 21:39 | نویسنده : مرضیه |

سایت عاشقانه ساکار

نفسم پس میرود
از چشمانم اشک میرزد
دهانم بد مزه است
سرم گیج میخورد
قلبم گرفته ، تنم خسته، کوفته
شل بدون اراده در رختخواب افتاده ام!



تاريخ : 10 / 8 / 1392برچسب:, | 10:37 | نویسنده : مرضیه |

اینو تو وب یکی از دوستان دیدم...کپیش میکنم با ذکر منبع!!!

http://www.tanhayiemohammad.blogfa.com/

ما هم شنیدیم میگن : وقتی یه دختر به خاطر یه پسر اشک بریزه یعنی واقعا دوستش داره...

yqzqef1mmora17cqkiky.gif

اما وقتی یه پسر به خاطر یه دختر اشک بریزه ، یعنی دیگه هیچو وقت نمیتونه کسیو مثل اون دوست داشته باشه؟

82419815134582265878.gif

موافقین آیا؟؟

بنده خودم شخصا مخالفم!



تاريخ : 9 / 8 / 1392برچسب:, | 20:37 | نویسنده : مرضیه |

خوب از اونجایی که تازگیا پیشرفت کردم و تقریبا میشه گفت پستامو خودم مینویسم امروز این پستو میذازم تو وب...

پستایی که خودم میذارم مطالب جدیدی نیستن...اما قشنگ ترین چیزایی هستن که تو دوران نت داری بهشون برخوردم....خخخخخخخ

یادمه یه جایی خوندم که میگفت : اگه خواستی بری دنبال دلت غرورت رو با خودت نبر!حکایت این پست هم همینه...

سال 89 بود که این کل کل رو اولین بار دیدم و خوندم و لذت بردم...الانم کلش رو حفظم...همینجوری!

خیلی دوسش دارم...شما هم بخونید شاید خوشتون اومد؟؟

 

اتفاقی چشمم به یه مطلبی خورد که خیلی خوندنی و جالب بود، گفتم واسه بقیه هم بفرستم
یه جور کل کل شاعرانه ست که شاعرا جواب همدیگه رو دادن با شعراشون بخونی ضرر نمی کنی :


شعر اول رو حمید مصدق گفته بوده که فکر کنم همه خوندن یا شنیدن :


کل کل شاعران معاصر !!!!

تو به من خندیدی و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلود به من كرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاك
و تو رفتی و هنوز،
سالهاست كه در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تكرار كنان می دهد آزارم
و من اندیشه كنان غرق در این پندارم
كه چرا باغچه كوچك ما سیب نداشت


بعدها فروغ فرخزاد اومده و جواب حمید مصدق رو اینجوری داده:


کل کل شاعران معاصر !!!!
من به تو خندیدم
چون كه می دانستم
تو به چه دلهره از باغچه ی همسایه سیب را دزدیدی
پدرم از پی تو تند دوید
و نمی دانستی باغبان باغچه همسایه
پدر پیر من است
من به تو خندیدم
تا كه با خنده خود پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم
بغض چشمان تو لیك
لرزه انداخت به دستان من و
سیب دندان زده از دست من افتاد به خاك
دل من گفت: برو
چون نمی خواست به خاطر بسپارد
گریه تلخ تو را
و من رفتم و هنوز
سالهاست كه در ذهن من آرام آرام
حیرت و بغض تو تكرار كنان
می دهد آزارم
و من اندیشه كنان غرق در این پندارم
كه چه می شد اگر باغچه خانه ما سیب نداشت


و از اونا جالب تر واسه من جوابیه که یه شاعر جوون به اسم جواد نوروزی بعد از سالها به این دو تا شاعر داده
که خیلی جالبه ( این مطلب رو اتفاقی توی وبلاگ همین آقا خوندم ) بخونید :

کل کل شاعران معاصر !!!!
دخترک خندید و
پسرک ماتش برد !
که به چه دلهره از باغچه ی همسایه، سیب را دزدیده
باغبان از پی او تند دوید
به خیالش می خواست،
حرمت باغچه و دختر کم سالش را
از پسر پس گیرد !
غضب آلود به او غیظی کرد !
این وسط من بودم،
سیب دندان زده ای که روی خاک افتادم
من که پیغمبر عشقی معصوم،
بین دستان پر از دلهره ی یک عاشق
و لب و دندان ِ
تشنه ی کشف و پر از پرسش دختر بودم
و به خاک افتادم
چون رسولی ناکام !
هر دو را بغض ربود...
دخترک رفت ولی زیر لب این را می گفت:
" او یقیناً پی معشوق خودش می آید ! "
پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود:
" مطمئناً که پشیمان شده بر می گردد ! "
سالهاست که پوسیده ام آرام آرام !
عشق قربانی مظلوم غرور است هنوز !
جسم من تجزیه شد ساده ولی ذرّاتم،
همه اندیشه کنان غرق در این پندارند:
این جدایی به خدا رابطه با سیب نداشت

جالب بود نه ؟



تاريخ : 9 / 8 / 1392برچسب:, | 10:18 | نویسنده : مرضیه |

سایت عاشقانه ساکار

خرده شیشه های ذهن تو
پاهایم را زخمی نمیکند
حرف های سرد تو مرا سرد نمیکند
قصه های تو مرا خواب نمیکند
فاتحه ات را حرام این قبرستان بی گور نکن



تاريخ : 8 / 8 / 1392برچسب:, | 17:13 | نویسنده : مرضیه |

13821541251 ساعـــــــات عاشــقی!!!

 

هرگز به دستش ساعت نمی بست!!

روز از او پرسیدم

پس چگونه است که همیشه

سرساعت به وعده می آیی؟

گفت:

ساعات را از خورشید می پرسم

پرسیدم

روز های بارانی چطور؟!

گفت:

ساعات بارانی

همه ی ساعت ها ساعت عشق است!

راست میگفت!!

یادم امد که روز های بارانی

او همیشه خیس بود



تاريخ : 6 / 8 / 1392برچسب:, | 15:23 | نویسنده : مرضیه |

0772Ashegh می ترسید..

 

خیلی می ترسید

علتش را پرسیدم

گفت: با اینکه ازته دل خوشحالم

امـــــــــــــــا

خوشحالی اینطوری وحشناک است

وقتی !!

دست سرنوشت بخواهد

چیزیرا از کسی بگیرد

اولش می گذارد این گونه خوشحالی کند



تاريخ : 5 / 8 / 1392برچسب:, | 18:57 | نویسنده : مرضیه |

من این رو خیلی وقت پیش تو نت دیدم...واسه خیلی از دوستامم فرستادمش ولی خوب...الان تازه میخوام بذارمش اینجا!

6996
6996
6996
6996

6996
6996
666666666666666666
6699999966699999966
6999999996999999996
6699999999999999966
6666999999999999666
6666669999999966666
6666666699996666666
6666666666666666666
6996666666996
6699666669966
6669966699666
6666996996666
6666699966666
6666699966666
6666666666666
6666999996666
6699666669966
6996666666996
6996666666996
6699666669966
6666999996666
6666666666666
69966666996
69966666996
69966666996
69966666996
69966666996
69999999996
 
 
 
 
 
 

  شمارهاي بالا را انتخاب كنيد ( همه رو رنگی کنید)-1
Ctrl + Fرا بزنيد ،
بعد شماره ی 9را بزنيد ،
حالا Ctrl + Enterرا بزنيد .
چطور بود؟؟؟


تاريخ : 4 / 8 / 1392برچسب:, | 19:41 | نویسنده : مرضیه |
صفحه قبل 1 1 2 3 4 5 ... 12 صفحه بعد
  • نور زهرا
  • علی شش