خوب فردا دارم میرم سفر...!
براتون سوغاتی میارم!
خخخخخخخخخخخخخخخ!
فعلن نیستم..
بای...
هر کسی برای خودش خیابانی دارد…
کوچه ای…
کافی شاپی..
و شاید عطری…
که بعد از سالها… خاطراتش گلویش را چنگ میزند!
گاهی نگاهش که میکنی
میبینی دوستش داری، مهربان است و بی ریا…
در خیالت برای احساست به او، لباس عشق میدوزی!
اما هرجور که اندازه میگیری میبینی به قدوقواره اش نمیخورد دلگیر میشوی، دوباره محاسبه میکنی اما…
……
نه نمیشود،
قدوقامت احساست به او، به پای عشق نمیرسد دوباره اسیر تردید میشوی،
آرام آرام احساست را کنار میزنی ، و تنها میشوی…
با پیراهنی که هنوز اندازه هیچکس نیست.
.: Weblog Themes By Pichak :.